شهمیرزاد هستیم دو ساعتی میشه از خواب بیدار شدم چون شب مهمون داریم، تا بیدار شدم، با ماشین رفتم و دو تا باکس آب معدنی و دوغ و نوشابه خریدم و در ادامه مسیر دو تا بربری داغ خریدم و اومدم خونه و با متین صبحونه خوردیم که آرشه سنگسری و مربای سیب دستپخت متین بود با پدر خودم و پدر متین تماس گرفتیم و روز پدر رو تبریک گفتیم ظرف های داخل سینک رو شستم و متین هم وسایل پذیرایی مهمونی امشب رو آماده کرد شب وحید و مهتاب و محمود و شراره و تارا مهمون ما هستند دیشب هم شام منزل فرید و مائده در شهمیرزاد بودیم و شام بندری داشتند و من هم بنده‌ی بندری مهندس گ و خانم مهندس و شایان هم خودشون رو از تهران به جمع ما رسوندند شب خیلی خوبی بود بعد از شام متین و خانم مهندس رفتند و بستنی خریدند و من و مهندس و مائده مشغول خوندن تاریخ بیهقی شدیم من پیشتر تاریخ بیهقی رو تموم کرده بودم و مهندس هم به وسیله Castbox درس گفتارهای تاریخ بیهقی به خوانش استاد مهدی سیدی رو اخیرا به پایان رسونده بود چون مائده هم دوست داشت تا
روزهای شلوغی رو پشت سر میذاریم، هم من و هم متین داریم به پایان مهلت اجاره آپارتمان شهمیرزاد نزدیک میشیم و بعد از دیدن چند تا خونه، بالاخره مکان جدید رو پیدا کردیم دوباره درگیر مشکل تجاری شدن حساب بانک ملی خودم شدم چهارشنبه رفتم و حساب رو بستم تا از شر مشکلاتش خلاص بشم اما جالب ترین اتفاق، همون روز چهارشنبه افتاد و رفتم دبیرستان و بعد از سالها مدارک دیپلم و پیش دانشگاهی و مدارک راهنمایی و ابتدایی رو گرفتم کاربری اتاق ها عوض شده بود و مثلا همین دفتر آموزش فعلی، کلاس پیش دانشگاهی ما بود یاد اون روزهای عالی که هیچ دغدغه ای نداشتیم و فقط شاد بودیم روزهایی که امیر رو اولین بار، اونجا دیدم و چند سالی باهاش بغل دستی بودم و چقدر می خندیدیم به یاد بچه هایی که سالهاست از ایران رفتند دقیقا ۲۱ سال قبل بود که از اونجا رفتم به دانشگاه و تمام خاطرات اون روزها به خاطره ها و تاریخ پیوست  بارها گفتم، هیچ دوره ای توی زندگیم، به خوبی دوران دبیرستان نبود و نخواهد بود والسلام
دیروز دو نوبت رفتم سر کار جلسه ای بود در مورد یک ترانس ۳۷ ساله داغون که در مورد ادامه زندگیش داشتیم بحث و بررسی می کردیم درس گفتارهای تاریخ بیهقی پس از ۱۶۶ جلسه و حدود ۸ ماه گوش دادن تمام شد و چقدر روایت استاد مهدی سیدی عالی بود از امروز انگار یه چیزی گم کرده دارم امشب سالگرد پرویز مشکاتیان هست با آقای رمضانی که ۱۲ سال پیش اجازه داد، چنین روزی از پادگان باغرود نیشابور به سر مزار مشکاتیان برم، تماس گرفتم ولی جواب نداد یاد اون روزها بخیر و چقدر زود میگذره دیشب منزل مهندس گ بودیم و امشب هم منزل فرید و مائده علی آقا و خانواده هم حضور دارند امروز به اصرار شایان، آلبوم هفت گاه معلق فرخزاد لایق رو گوش کردم نه خیلی حال کردم و نه بدم اکمد، اما همون طور که یکساعت پیش در تماس تصویری به شایان گفتم، باید چندین و چند بار دیگه بهش گوش بدم احتمال زیاد، بعد از گوش دادن به درس گفتارهای ت نامه استاد مهدی سیدی، کار روی مطالعه دقیق شاهنامه رو شروع کنم تا چه پیش آید
آخرین جستجو ها